دارسی: زیرا تو سخت و جدی بودی و هیچ به من رو نمی دادی.
لیزی: من مشوش و مضطرب بودم.
دارسی: من هم همین طور بودم.
لیزی: آن روز که برای صرف ناهار اینجا آمدی باید بیشتر با من حرف می زدی.
دارسی: کسی می تواند بیشتر حرف بزند که اینطور غرق احساسات خود نباشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر