۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

تسلیم شدیم رفت!

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آبست

اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

بدون عنوان!

هنوز نمی دونم دلیل اینکه اینجا رو درست کردم و دارم می نویسم چیه!
نمی دونم چرا دوباره دارم مرتکب چنین حماقتی می شم!
شاید ناشی از یک نیاز باشه. اما حتی درست نمی فهمم اون نیاز چی هست کلن!
اصلن شاید دیگه ننویسم!
ولی حالا می زارم ایجا باشه تا ببینم چی پیش می یاد. شاید نوشتم شاید هم نه...
شاید به مرور یه دلیل واسه خودم تراشیدم!
.
.
.
ولی حالا فعلن این یک اعلامه مبنی بر بودن!
می نویسم پس هستم!

پ.ن1: چرا اینجا فونت تاهوما نداره! تاهوما می خوام!
پ.ن2: اصلن و ابدن راجع به اسم اینجا مطمئن نیستم. همین!